یادداشت

نعلبکیِ مهربانی

هنوز هم می‌توانیم با معنا زندگی کنیم؛

ندای قم / یادداشت / سیدجواد حسینی؛ مادرم تعریف می‌کرد که در روستای ما، دستگرد، زنی بود به نام «زنِ مشدحسین» که در حیاط خانه‌اش داربست انگوری داشت. او برای سالم ماندن انگورها، آن‌ها را کیسه می‌کرد و شبِ چله، خوشه‌ها را به قسمت‌های کوچک تقسیم می‌کرد و در نعلبکی می‌گذاشت؛ هر نعلبکی سهم یک خانه از آبادی بود.
یا سیفی‌کاران روستا، هندوانه یا خربزه‌ای را که برای شب چله نگه داشته بودند، به برش‌های کوچک تقسیم می‌کردند و شب یلدا به خانه‌های اهالی می‌دادند. این کارها با سادگی و بدون هیچ چشم‌داشتی انجام می‌شد؛ تنها برای آن‌که دل‌ها شاد شود و شب یلدا برای همه رنگِ مهر بگیرد.
امروز که به این روایت‌ها فکر می‌کنم، بیش از آن‌که دچار حسرت شوم، به یک امکان می‌اندیشم؛ امکانی که هنوز هم در دسترس ماست. آن زن ساده نه جامعه‌شناسی خوانده بود، نه کلاس اخلاق رفته بود و نه ادعای دانایی داشت، اما به‌درستی فهمیده بود که شادی زمانی معنا پیدا می‌کند که تقسیم شود. فهمیده بود آیین‌ها برای پیوند دل‌ها هستند و مهربانی، اگر جاری شود، ماندگار می‌ماند.
همین «فهم ساده ولی عمیق» می‌تواند نقطهٔ آغاز ما هم باشد. امروز امکانات ما بسیار بیشتر از گذشته شده است و همین می‌تواند فرصتی تازه بسازد؛ فرصتی برای آن‌که مهربانی را آگاهانه‌تر و گسترده‌تر انتخاب کنیم. اگر گاهی احساس می‌کنیم تجملات پررنگ‌تر شده‌اند و معنا کم‌رنگ‌تر، این به معنای از دست رفتن راه نیست، بلکه نشانهٔ نیاز به بازگشت به اصل معناست. آیین‌ها هنوز ظرفیت پیوند دارند، اگر دوباره روح همدلی در آن‌ها دمیده شود.
در مناسبت‌ها، می‌توان به جای فشار بر یکدیگر، باری از دوش هم برداشت. می‌توان به جای سودجویی، انصاف را برگزید و به جای هیجان‌های سوداگرانه، آرامش و همدلی را گسترش داد. این انتخاب‌ها دشوار نیستند؛ تنها نیازمند اندکی تأمل و نگاهی دقیق‌تر به مسئولیت و معنای واقعی انسانیت‌اند.
کار آن پیرزن یا صیفی‌کارِ روستایی، بازتاب فرهنگ پدران و مادران و نیاکان ما و ریشه‌های هویت ماست. آن‌ها به ما آموخته‌اند که فرهنگ با رفتارهای کوچک، اما پیوسته ساخته می‌شود. هنوز هم می‌توان از همان ریشه‌ها نیرو گرفت و دوباره اخلاق، مهر و انسانیت را در زندگی جمعی جاری و ساری کرد؛ حتی اگر سهم هرکدام از ما، تنها یک نعلبکیِ مهربانی باشد.
شاید اکنون بیش از هر زمان دیگری نیازمند آن باشیم که به جای درگیرشدن در ظاهرها، دوباره به معنا بازگردیم؛ به اندیشه‌هایی که ماندگارند، به مهرورزی، به همدلی و به مهربانی. جامعه همچنان زنده است و زندگی همچنان جریان دارد؛ تنها کافی است در ظاهر نمانیم. هنوز هم می‌توانیم با معنا زندگی کنیم و مهربان باشیم. چرا که، به قول مولانا، معنا بر صورت برتری دارد و جان، با معناست که اثرگذار می‌شود:
رو به معنی کوش، ای صورت‌پرست زانکِ معنی بر تنِ صورت پَر ست
همنشین اهلِ معنی باش تا هم عطا یابی و هم باشی فتیٰ
جانِ بی‌معنی درین تن بی‌خلاف هست همچون تیغِ چوبین در غلاف

لینک کوتاه این صفحه: https://nedayeghom.ir/fe4x

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بررسی کنید
نزدیک
دکمه بازگشت به بالا