معماری آینده قم؛ گذار از «مدیریت خدمات» به «حکمرانی بسترساز»
تحلیلی بر چالشهای ساختاری و راهکارهای عملی؛

ندای قم / یادداشت / سید جمالالدین حسینی کهنوج | پژوهشگر حکمرانی شهری؛ کلانشهر قم، با جایگاهی بیبدیل به عنوان پایتخت معنوی جهان تشیع و به تعبیر رهبر معظم انقلاب «مادر نظام اسلامی»، تنها مجموعهای از خیابانها، سامانههای خدماتی و سازههای شهری نیست؛ بلکه قم «زیستبومی زنده» با هویتی تمدنی و مأموریتی جهانی برای تحقق «حیات طیبه» است. با اینحال، ساختار کنونی مدیریت شهری، نه متناسب با این جایگاه بینالمللی طراحی شده و نه قادر به پاسخگویی کامل به الزامات تمدنی این شهر مقدس است.
قم، افزون بر مسائل روزمرهای نظیر ترافیک و خدمات، با چالشهای بنیادیتری چون شکاف میان «جایگاه جهانی» و «ساختار محلی» و نیز فرسایش سازمانی ناشی از بیثباتی روبهروست. این شکاف، موتور راهبری شهر را خسته کرده است. این یادداشت با ابتنا بر پارادایم «حکمرانی مردمپایه»، در پی پاسخ به یک پرسش بنیادین است:
چگونه میتوان قم را از مدار «مدیریت خدماتی صرف»، به مدار «حکمرانی هوشمند، ولایی و مردمپایه» عبور داد؟
۱. الگوی حکمرانی شهری در قم: هماهنگکننده راهبردی در زیستبوم متکثر
حکمرانی شهری موفق در قم، بیش از توان اجرایی، نیازمند «جامعیت در نگرش» است. مدیر موفق در قم، مصداق بارز مدیر تراز انقلاب اسلامی است که باید در جایگاه یک «هماهنگکننده راهبردی» میان اضلاع مکمل شهر پیوند برقرار کند:
دوگانه «شهر مقدس» و «شهر زیستی»:
عمران قم نباید سکولار باشد. مطابق دغدغه رهبر انقلاب درباره «معماری و سبک زندگی اسلامی»، هر پروژه عمرانی (از خیابانکشی تا فضای سبز) باید پیوستی فرهنگی داشته باشد و تفسیرگر شأن معنوی شهر باشد تا کالبد شهر، مانع معنویت آن نگردد.
دوگانه «نهادهای حاکمیتی» و «مردمی»:
قم محل تلاقی دین و مردم است. بدون «وحدت کلمه» (میراث امام راحل) و شکلگیری «دیپلماسی شهری» مؤثر میان شهرداری، بیوت مراجع، دولت، و بهویژه «حلقههای میانی»، هیچ سیاستی پایدار نمیماند.
دوگانه «سنت» و «مدرنیته»:
پیشرفت قم نباید به قیمت مسخ هویت آن تمام شود. توسعه باید در امتداد سنت و برای کارآمدی دین در اداره جامعه باشد.
بهبیان دیگر، مدیریت موفق در قم یعنی ایجاد تعادل میان رسالت امتساز و نیازهای شهروندی. چنین مدیری سه ویژگی حیاتی دارد:
ثبات در تصمیمگیری، روحیهی جهادی در عمل و مردمباوری در نگرش.
۲. ریشهشناسی چالشها: دو تهدید عمیق در دو سطح ساختاری و سازمانی
الف) تهدید ساختاری – شکاف میان جایگاه و ساختار
قم خاستگاه انقلاب و شهری جهانی است، اما در قالب اداری یک مرکز استان محدود شده است. این عدم تناسب، مانع شکلگیری حکمرانی یکپارچه است.
پیامد مستقیم آن، ناتوانی در تأمین منابع متناسب با مأموریتهای فراملی است.
خلاصه اینکه: شهرداری قم بارِ مسئولیت یک «شهر تمدنی» را بر دوش دارد، اما با ابزارهای محدود یک اداره کل فعالیت میکند.
ب) تهدید سازمانی – بیثباتی مدیریتی و فرسایش سرمایه انسانی
چرخش سریع مدیران و سلیقهگرایی، آفت کارآمدی است. همانطور که رهبر انقلاب بر «ثبات مدیریت» تأکید دارند، تغییرات پیدرپی موجب ابتر ماندن برنامههای راهبردی و سرخوردگی بدنه کارشناسی شده است. استعدادهای مدیریتی و نیروهای جوان مؤمن، بدون مسیر رشد مشخص، درگیر روزمرگی شدهاند.
۳. مسیر آغاز اصلاح: دو اقدام همزمان در سطح کلان و سازمان
الف) در سطح کلان (بازمهندسی حکمرانی و اجماع راهبردی)
۱. شورای راهبری توسعه قم: ایجاد نهادی برای تحقق «همافزایی قوا» میان حوزه، دولت و مدیریت شهری جهت ترسیم نقشه راه واحد.
۲. سند اقتصاد شهری پایدار: طراحی مدلی که هزینههای شهر را نه از جیب مردم (تراکمفروشی)، بلکه از ظرفیتهای اقتصاد زیارت و گردشگری علمی تأمین کند.
۳. کسب اختیارات ویژه قانونی: پیگیری مدل «حکمرانی یکپارچه شهری» متناسب با شأن ویژه قم در کشور.
ب) در سطح سازمان (بازسازی سرمایه انسانی)
۱. نظام شایستهسالاری: جایگزینی «روابط» با «ضوابط» در انتصابات، مبتنی بر شاخصهای تعهد و تخصص.
۲. بانک توانمندیهای انسانی: شناسایی و پرورش نیروهای جوان و نخبه برای تحقق گام دوم انقلاب در مدیریت شهری.
۳. ساختار مأموریتمحور: بازتعریف مأموریتها بر اساس «خدمت بیمنت» و «عدالت فضایی».
۴. توصیه راهبردی: گذار به الگوی «حکمرانی بسترساز و مردمپایه»
قم نیازمند یک دگرگونی پارادایمی است. کلام امام خمینی (ره) که «مردم ولینعمت ما هستند» نباید شعار تلقی شود، بلکه باید راهبرد عملیاتی شهر باشد.
مدیری که خود را «متولی همه چیز» میداند، فرسوده میشود. اما حکمرانی که خود را «بسترساز» میبیند، طبق الگوی مدنظر رهبری، کار را به دست مردم میسپارد.
پرسش محوری این الگو دیگر «چگونه من مشکلات را حل کنم؟» نیست، بلکه این است:
«چگونه بستری فراهم کنم تا اقیانوس عظیم مردمی، نخبگان و حلقههای میانی، خودشان نظام مسائل شهر را مدیریت کنند؟»
پایههای این الگو عبارتاند از:
تصمیمگیری با حلم و بصیرت: پرهیز از اقدامات هیجانی و نمایشی.
اتکا به علم و دین: پیوند مدیریت شهری با حوزه و دانشگاه برای تولید راهکارهای بومی.
محوریت سرمایه انسانی: نیروی انسانی کارآمد، موتور محرک تحول است.
اعتمادسازی: سرمایه اجتماعی و اعتماد مردم، بزرگترین پشتوانه نظام و مدیریت شهری است.
قم امروز بر سر دو راهی تاریخی ایستاده است؛ یا تکرار روزمرگی، یا احیای جایگاه تمدنی با «مدیریت عالمانه و جهادی». آینده قم نه با بتن و فولاد، بلکه با تغییر نرمافزاری در ذهنیت حکمرانی و بازگشت به اصول اصیل انقلاب در خدمترسانی رقم خواهد خورد.



