یادی از شهدای غواص لشکر 17 علی ابن ابیطالب (ع) قم
یادداشتی از علی محمدی به مناسبت سالگرد شهدای عملیات کربلای چهار؛
پس از رسیدن روز موعود لباسهای غواصی را پوشیدند. طبق رسم عملیاتهای قبلی همدیگر را در آغوش گرفتند و از آخرین لحظه های با هم بودن می گفتند. در این خدا حافظی به قول بچه های جبهه فلق ها بیشتر شده بودند. در حالی که همه غواص ها کوله های خود را تحویل و سوار ماشین می شدند تا سریع به منطقه عملیاتی شلمچه به عملیات کربلای 4 برسند علی با عجله اومد یک اورکت در دستش بود به من داد گفتم این چیه؟ گفت یادگاری از طرف من. گفتم باشه فردا که هوا سرد میشه میدم بپوشیش. گفت این آخرین دیدار ماست. به شوخی هولش دادم گفتم این چه حرفیه می زنی تو همیشه موقع عملیات اینو میگی. گفت این بار حتمیه گفتم تو رو خدا مواظب خودت باش تو پدر نداری و فرزند بزرگ خانواده ای مادرت از غصه می میره. گفت خدای اون هم بزرگه. خیلی حرفشو در این یکی دو دقیقه آخر جدی نگرفتم تا نگاهم به دستانش افتاد.
گفتم توکه هیچ وقت موقع عملیات حنا نمی بستی گفت حالا فهمیدی که این آخرین دیدار ماست؟ تنم لرزید. در همین حال در اون تاریکی و ظلمات شب سوار نفربرها شدیم تا به خط مقدم بریم. به صحبت های علی فکر می کردم. چند ساعته به منطقه عملیات رسیدیم. بعد رسیدن ما زمانیکه غواص ها داخل رود خروشان اروند بودند دشمن ناگهان زمین و دریا رازیر آتش سنگین خود قرارداد. بچه ها ی گردان ما در باتلاقهای ورودی به آب بطرف دشمن در تله مین و سیم خاردارها گیر کرده بودند. دشمن روی سر ما مسلط بود.
در این هنگام هرکس یه چیزی رو با خود زمزمه می کرد. وقتی منورهای دشمن روشن می شد دقیقا عراقی ها با فاصله بسیار کم تقریبا 100 متری ما مشخص بودند. داشتند از بالا با تک تیر اندازاشان بچه ها را می زدند. در این هنگام علی بابا یوسفی از زمین بلند شد و به حالت هجومی تیر بار رو به سوی عراقی ها گرفت و شلیک کرد و اونها هم با قناسه علی را هدف قرار دادند. علی تعداد زیادی از تک تیر اندازان دشمن را زد تا بچه های خودی را نجات دهد ولی خودش در معرض خطر حتمی بود. هر چقدر سعی کردیم در حالت دراز کش علی را بخوابانیم فایده ای نداشت.
تا اینکه علی پس از اثابت تیر مستقیم به پیشانی اوآهی کشید و به زمین افتاد. لباس های غواصی غرق خون بود. نمی شد جلوی خون ریزی را گرفت. تا اینکه لحظاتی بعد سرافرازانه پرواز کرد و به آرزوی دیرینه اش رسید. این زد وخورد ادامه داشت تا صبح ای کاش می مردیم تا سپیده صبح عملیات کربلای چهار شاهد جنازه های غرق خون دوستانمان در لباس غواصی روی زمین نبودیم این تکلیف بچه های گردان ما بود که در ابتدای کار بودند اما همیشه ذهنم درگیر سرنوشت آن غواصانی است که قبل از ما تا وسط اروند پیشروی کرده بودند خدایا چگونه فراموش کنیم داغ های شب عملیات کربلای چهار را که مارا می سوزاند وکسی متوجه نمی شود تا مارا آرام کند.آرام کردن نمی خواهیم فقط سر کوفت به ما نزنند که شما در کربلای چهارشکست خوردید.راز بیان شب عملیات کربلای چهار بماند اما به بازماندگان شهدا وشهدای غواص گردان کوثردر کربلای چهاربگوئید و بنویسید که بچه های شما در مظلومیت با دست بسته از داخل آب جنگیدن واز خاک کشور مردانه دفاع کردند وبه شهادت رسیدند.
اگر نبود ولایت پذیری شهدا وخصوصاشهدای غواص امروز مردانه جلوی دشمن سینه سپر نمی کردیم وظیفه مسئولین وجامعه است که قدر ایثارگران وشهیدان زنده غواص کربلای چهار رابیشتر بدانند واما شیرمردان دیروز وکهن سربازان ولایت امروز خوشحال باشید که چند صباحی رابا فرشتگانی زندگی کردید که دیگرنمونه آنان را نخواهید یافت.خدا یا فقط تو می دانی در دل تاریکی آن شب چه گذشت ولی من روضه شب عاشورا را درک کردم آنجائیکه همه می دانستند که امشب شب آخر عمرشان است اما امام زمان خود را تنها نگذاشتند یادشان گرامی، راهشان پر رهرو باد.
عملیات کربلای چهار در سوم دیماه سال ۶۵، با نقش آفرینی گردانهایی از جمله گردان غواص و گردان کوثر از لشکر ۱۷ امام علی بن ابی طالب(ع) انجام شد و مقدمه ای برای فتوحات بزرگ سپاه اسلام درعملیات کربلای پنج گردید.