
ندای قم / یادداشت / عباس جعفری/ پژوهشگر حوزه حکمرانی؛حملات آشکار گذشته رژیم صهیونیستی به مراکز دیپلماتیک و تجاوز اخیر آن به جمهوری اسلامی ایران، بار دیگر عملکرد سازمان ملل و نهادهای ذیل آن را به محک اخلاق و اجرای وظایف قانونی سپرد و مشروعیت ساختاری آنها را زیر سؤال برد.
موضوع مهمی که با حمله مستقیم به کنسولگری ایران در دمشق و به شهادت رساندن مستشاران نظامی رسمی در خاک یک کشور ثالث آغاز و سپس با تجاوز به مناطق نظامی و مسکونی در داخل خاک ایران که نمونههایی آشکار از نقض حاکمیت ملی، تهدید صلح و تجاوز به امنیت بینالمللی به شمار میروند ادامه یافت و واکنش سازمانهای بینالمللی به این وقایع، چیزی جز سکوت، بیاعتنایی و گاه جانبداری از طرف متجاوز نبود.
بر اساس ماده ۲ بند ۴ منشور ملل متحد، همه اعضا موظف هستند از تهدید یا استفاده از زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی سایر کشورها خودداری کنند. حملات نظامی اسرائیل به خاک ایران، چه در خاک سوریه به کنسولگری ایران و چه در خاک ایران، نمونه بارز نقض این اصل بنیادین بود. با این حال، نه دبیرکل سازمان ملل و نه شورای امنیت، اقدام موثری در واکنش به این نقض صریح انجام ندادند. حتی درخواست ایران برای بررسی این موضوع در شورای امنیت نیز با مانعتراشی سیاسی روبهرو شده و هنوز اقدامی درخور صورت نگرفته است.
بر اساس کنوانسیون وین در خصوص روابط دیپلماتیک (۱۹۶۱)، محلهای دیپلماتیک از مصونیت کامل برخوردار هستند و حمله به آنها، حمله به خاک کشور صاحب نمایندگی تلقی میشود. رژیم صهیونیستی با حمله به کنسولگری ایران در دمشق، عملاً به خاک ایران حمله کرده بود اما در سکوت نهادهایی همچون شورای حقوق بشر سازمان ملل و حتی نهادهای حقوقبشری مستقل و انفعال حقوقی آنها، ضمن اینکه مشروعیت اخلاقی ادعای آنها درباره حمایت از حقوق بینالملل به زیر سؤال رفت به رژیم صهیونیستی اسراییل و حامیان آن نیز اجازه داد بدون نگرانی به طور مستقیم به خاک ایران حمله کنند.
در سالهای اخیر، سازمانهای بینالمللی بهویژه شورای امنیت، بارها در موارد کماهمیتتر علیه کشور ایران قطعنامه صادر کرده و نشست اضطراری تشکیل داده است اما در مواجهه با تجاوز اسرائیل به ایران، نهتنها هیچ قطعنامهای صادر نکرد بلکه رسانههای وابسته به جریان سلطه تلاش کردند تا دفاع مشروع ایران ذیل ماده ۵۱ منشور ملل متحد را به نوعی تهدید معرفی کنند. این همان اخلاق معکوس در نظم جهانی است که متجاوز را قربانی و مدافع را تهدید جلوه میدهد.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) که معمولاً با حساسیت درباره فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران اظهار نظر میکند در برابر محکومیت حمله به مراکز هسته ای و حساس ایران سکوت اختیار کرد، گویی امنیت زیرساختهای استراتژیک فقط زمانی اهمیت دارد که طرف مقابل، دولت مستقل ایران نباشد.
صلیب سرخ جهانی نیز در قبال حمله به اهداف غیرنظامی و تلفات انسانی ایران واکنشی نشان نداد، در حالیکه طبق اساسنامهاش، باید در هر درگیری مسلحانهای با احتمال آسیب به غیرنظامیان، موضعگیری روشن داشته باشد.
تجربه اخیر از لحاظ حقوقی و دیپلماتیک اثبات کرد که بسیاری از نهادهای بینالمللی عملاً ابزار اراده ابرقدرتها هستند و در برابر فشار سیاسی، قدرت ایستادگی ندارند و در چنین وضعیتی، کشورهایی همچون ایران که استقلال سیاسی دارند، نمیتوانند به این نهادها بهعنوان ضامن صلح، حقوق و عدالت بینالمللی دل ببندند و این ساختارها نیازمند بازطراحی بنیادین و توازنبخشی به نقش کشورهای مستقل در تصمیمسازیهای جهانی دارند.
و تا زمانی که نظام بینالملل بر پایه منطق سلطه و وتو اداره شود، نه امنیت جمعی تضمین خواهد شد، نه عدالت جهانی تحقق مییابد و نه ملتهای مستقل مجال دفاع شرافتمندانه از خود را بدون هزینههای سنگین خواهند داشت.