ویژهیادداشت

دو ساحت روحانیت در صیانت از اصول انقلاب اسلامی

یادداشتی از آیت الله ابوالقاسم علیدوست استاد درس خارج حوزه علمیه قم؛

روحانیت در دو ساحت می‌تواند از اصول انقلاب اسلامی صیانت کند: یکی ساحت نظریه‌پردازی و دیگری ساحت رفتار و عمل است.
در ساحت نظریه پردازی، باید به آن بنیان‌ها و اساس‌ها بپردازد و محکم و فنی آن‌ها را اثبات کند؛ یعنی شما نمی‌توانید یکی از اصول بنیادین این پدیده حکومت اسلامی را که بحث ولایت فقیه است، انکار کنید.
ولایت فقیه را ممکن است ما گاهی به صورت سطحی، بازاری، تکراری و کلیشه‌ای بحث کنیم؛ منتها یک وقت می‌آییم اساسی، مبنایی و با نگاه هنجارهای فقه و اقتضائات زمان و مکان از آن دفاع می‌کنیم و این در واقع می‌شود صیانت از یک اصل بنیادین انقلاب و حکومت برآمده از این انقلاب.
گاهی برخی‌ها در حوزه، انتظاری را که از یک حوزه انقلابی و یک روحانی انقلابی دارند، این است که فقط تک تیر انداز باشد! در حالی که ما یک صحنه‌ای را در نظر بگیریم که تک تیرانداز می‌خواهد، کسی که پشت صحنه توپخانه را اداره کند می‌خواهد، کسی که سلاح بسازد می‌خواهد؛ یعنی صیانت از انقلاب به این شکل است. در ساحت نظریه‌پردازی نیز، فقه‌الاداره، فقه‌الحکومه، فقه‌المجتمع، فقه‌السیاسه و … هم باید بحث و گفت‌وگو بشود.
در واقع صیانت از نظام اسلامی و انقلاب اسلامی گفت‌وگو از آن اصول و ریشه‌هایی است که حکومت روی آن تأسیس می‌شود.
روحانیت و حوزه، چه در سطح مرجعیت، اساتید و فضلا و چه طلاب، باید هادی، راصد و مراقب، مرشد، حامی و ناقد باشند. اولاً باید ‌هادی باشد برای نظام اسلامی. نمی‌تواند بگوید من حسابم از حساب حاکمیت جدا است. اگر ما یک حکومت سکولار داشتیم به نظرم خیلی راحت روحانیت می‌توانست خودش را کنار بکشد، حالا احیاناً یک نهیبی هم می‌زد و وساطتی هم می‌کرد و ارشادی هم می‌کرد و تمام می‌شد؛ اما وقتی که نظام، نظام اسلامی است، روحانیت باید رفتار هدایت گونه داشته باشد فارغ از بحث دولت‌ها، همانند رهبر معظم انقلاب.
خوب حالا که هدایت کرد، بگوید دیگر من کار ندارم. نه! این جا بحث مراقبت و رصد پیش می‌آید؛ باید کار و رفتار دولت و حاکمیت را رصد و مراقبت کند؛ لذا نقش دوم روحانیت در رفتار پیدا می‌شود که می‌شود راصد و مراقب.
سوم؛ پس از این که رصد و مراقبت کرد، ممکن است در بعضی از جاها نیاز به راهنمایی باشد که باید راهنمایی کند و این غیر از آن هدایت اولی است که خطوط کلی را ترسیم می‌کند. باید بگوید مثلاً این کار اشتباه بود. این نکته هست و راهکار این است؛ لذا بحث هدایت و بحث دستگیری پیش می‌آید که می‌شود مرشد.
بحث بعدی این که در بعضی از بزنگاه‌ها، حاکمیت نیاز به حمایت دارد؛ حالا ممکن است فشار از دشمن خارجی باشد، یا از بعضی از افراد در داخل کشور باشد؛ این جاست که نقض حمایت روحانیت از حاکمیت پیش می‌آید.
من نمی‌دانم چرا بعضی‌ها فکر می‌کنند اگر یک دولتی سرکار آمد که مخصوصاً هم فکرشان هم بود، حتماً باید تأییدش کنند و اگر کسی نقد مشفقانه داد، برنمی‌تابند.
شما ببینید الان بحث استقلال حوزه در فضای سیاسی و اجتماعی کشور است. خوب یک عده موافق این بحث هستند و یک عده هم حساس شده‌اند و مخالفت می‌کنند؛ ولی آیا اگر واقعاً ما بخواهیم این مسئله را دقیق و عاقلانه بررسی کنیم اصلاً جای نزاع دارد؟
خوب خیلی روشن است. اگر به این معنا حساب کنیم که حوزه هیچ‌گاه خودش را وابسته به پول دولت نکند و اگر در جایی کجی و بداندیشی دید، تذکر بدهد که اگر گوش نکرد، از مجاری قانون اقدام کند؛ خوب اگر استقلال به این معنا باشد، [خوب است]؛ اما اگر به این معنا بگوییم که استقلال یعنی عیسی به دین خود و موسی به دین خود؛ روحانی یک مسیری دارد و نظام هم یک مسیر دیگری دارد و ما کاری نداریم، خوب این قابل دفاع نیست. بالاخره نظام به این‌ها نیاز دارد.

لینک کوتاه این صفحه: https://nedayeghom.ir/74e3

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا