روایتی از زندگی سرتیم قمی حفاظت سردار سلیمانی
در گفت و گوبا خانواده شهید شهروز مظفری نیا مطرح شد؛
گزارش مهدی بخشی سورکی: یکی از همراهان سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در ترور سحرگاه ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ فرودگاه بغداد، سرهنگ پاسدار شهید شهرود مظفرینیا بود.
این شهید اهل روستای کهک در استان قم بود، چند ماهی به پیروزی انقلاب اسلامی نمانده بود که در تیرماه ۱۳۵۷ در این روستا به دنیا آمد. در دانشگاه تربیت بدنی خوانده بود و به دلیل علاقهای که به انقلاب اسلامی، مباحث مذهبی و نظامی گری داشت، وارد سپاه شد.
خانواده اش خبر نداشتند شهروز؛ سر تیم حفاظت قویترین فرمانده مبارزه با تروریسم است و او هم هیچگاه سعی نکرد این موضوع را در بین فامیل و جایی مطرح کند و به آن فخر بفروشد که محافظ سردار دلها است.
سرتیم حفاظت حاج قاسم بودن؛ با آن روحیه سردار که همیشه مخالف داشتن محافظ بود و دائم در حال تردد بود، بسیار سخت به نظر میرسد چرا که با این اوصاف پروتکلهای حفاظت هم رعایت نمیشد، اما شهروز مظفری نیا با این شرایط به مدت چهار سال حفاظت از سردار دلها را بر عهده داشت.
او چندین بار به لحاظ همین روحیه مردمی حاج قاسم که دوست داشت بدون واسطه با مردم در ارتباط باشد و تاکید داشت محافظان در این زمینه نباید مانعی باشند؛ به دلیل ازدحام جمعیت برای دیدن سردار، از ناحیه کمر و پا آسیب می بیند و کارش به عمل جراحی هم میکشد.
همسرش در کتاب «همراهی تا آسمان» خاطرات شفاهی پاسدار شهید شهروز مظفرینیا، میگوید، «جمعیت زیادی آمده بودند. دور حاج قاسم پر شده بود از جوانهایی که میخواستند با ایشان عکس بگیرند. اینها را شهروز برایم گفت. وقتی آمد، حالش خوب نبود. زیر فشار جمعیت، دیسک کمرش آسیب دیده بود. صبح که بیدار شدیم، گفت نمیتواند تکان بخورد! انگار فلج شده بود. نه میتوانست غذا بخورد، نه میتوانست وضو بگیرد. تا شب همانجور روی تخت ماند و تکان نخورد. دو، سه روز بعد هم همینطور بود. غذا نمیخورد، چون نمیتوانست دستشویی برود. ضعیف شده بود. گریه میکرد. خیال میکردم از درد است، ولی نبود. از عشق بود. عشق به کارش و ترس از اینکه دیگر نتواند کنار حاج قاسم بماند…»
محافظ یک حاج آقای مهربانم
پدرش وقتی از کارش میپرسید میگفت، «محافظ یک حاج آقای مهربانم» اما نام آن حاج آقای مهربان را به زبان نمیآورد.
پدر شهید میگوید؛ بعد از شهادت شهروز، عکسش که در کنار سردار سلیمانی بود را برای اولین بار دیدم و در بین تمامی عکسهایی که از شهروز داریم به همین عکسی که دست به گردن حاج قاسم گذاشته بیشتر علاقه دارم.
مادر شهید، از او به عنوان یک رفیق یاد میکند و میگوید، هر وقت کاری داشتم اول به شهروز میگفتم. او سربلندم کرد و از او انتظار شفاعت دارم و میخواهم اگر کوتاهی انجام دادم مرا ببخشد.
مادر شهروز میگوید، او همیشه وقتی به مأموریت میرفت از من میخواست تا برای شهادتش دعا کنم، به او میگفتم این حرف را نزن، تو فرزند کوچک داری، بگذار آنها بزرگ شوند و بعد آرزوی شهادت کن، اما میگفت شهادت در جوانی چیز دیگری است.
شهروز مظفری نیا با دختر دایی خود در سال ۱۳۸۳ در ۲۴ سالگی ازدواج میکند، همسرش دلیل ازدواج با او را ایمان این شهید بیان میکند.
فاطمه زینلی کهکی میگوید؛ همیشه با رفتنش به مأموریت نگران میشدیم، اما شهید از ما میخواست که نگرانی به دل راه ندهیم؛ اتفاقی نمیافتد، اما اگر اتفاق خاصی بیفتد سریع مطلع خواهید شد. با خودم میگفتم همیشه کسی که در این مسیر قدم میگذارد، منتظر شنیدن خبر بد هم باید باشد.
وی با بیان اینکه او با حاج قاسم بود و با حاج قاسم پرواز کرد ادامه داد: همیشه به گونهای برنامه ریزی میکردم که خیال آقا شهروز از خانه راحت باشد، او هم میگفت تو تکیه گاه من هستی و من هم عاشقانه دوستش داشتم.
پسر شهید مظفری نیا، سه ماه و ۱۸ روز بعد از شهادت پدر به دنیا آمد، همسر شهید این فرزند را هدیهای از سوی خداوند برای آرامشش و اعضای خانواده میداند تا یاد و خاطره این شهید هم همیشه ماندگار باشد، شهید شهروز، نام علیرضا را برای فرزندش انتخاب کرده بود.
همیشه سعی میکردم پر پروازش باشم
همسر شهید میگوید؛ او عاشق اهل بیت (ع) بود و عشق به زیارت حرم های مطهر داشت و به همین دلیل اهل بیت و امام حسین (ع) دستش را گرفتند. هیچ وقت در زندگی مانع او نبودم و همیشه سعی میکردم پر پروازش باشم و میدانستم اگر کسی شهید نشود خواهد مٌرد و چه بهتر که انسان زندگی اش در مسیر جهاد در راه خدا و با شهادت ختم شود.
به گفته فاطمه زینلی کهکی همسر شهید، شهروز هم از زندگی و هم از کارش لذت میبرد و عاشق این مسیر بود. گاهی سه صبح از خواب بیدار میشد و به مأموریت میرفت و نصف شب بر میگشت و این تلاش و روحیه او ستودنی بود؛ اما میگفت سردار سلیمانی از من هم چند رتبه در این زمینه بالاتر است و خستگی ناپذیرتر.
بارزترین خصلتهای اخلاقی شهید شهروز مظفری نیا
مرتضی مظفری نیا، برادر شهید شهروز مظفری نیا نیز در خصوص این شهید گفت: بارزترین خصلتهای اخلاقی شهید شهروز که از دین و قرآن نشأت گرفته بود؛ احترام واقعی به پدر و مادر، نماز اول وقت، قرائت قرآن و زیارت عاشورا در بین دو نماز، خواندن مداوم دعای عهد در نماز صبح، کمک به نیازمندان و هم نوعان بود.
برادر شهید مظفری نیا با بیان خاطرهای از آن شهید میگوید: شهروز یک بار به من گفت نوع شهادت شهید حججی را دوست دارم، چرا که پوزه شیطان بزرگ آمریکا به خاک مالیده میشود.
وی با بیان آنکه آن زمان پیام شهروز در این زمینه را درک نکردم ولی امروز به اهمیت این گفته واقف هستم افزود: امروز دیدیم که آمریکا چگونه از وحشت بیداری ملتهای منطقه، کشورهای اشغال شده را رها و فرار کرده است.
وی بیان داشت: همراهی با شخصیت بزرگی همانند حاج قاسم سلیمانی در او تأثیرات بسیاری داشت و این شهید آرزو داشت که در حرم مطهر حضرت معصومه (س) خاکسپاری شود که آخر هم به آرزویش رسید.
برادر شهید مظفری نیا گفت: شهروز چند سالی بود که در سوریه همراه شهید سلیمانی با داعش مبارزه میکرد و رئیس جمهور آمریکا در حالی دست به اقدام ترور شهید سلیمانی و یارانش زد که آنها در برابر این تروریستهای جانی ایستادگی کرده بودند و این اقدام حقیقت چهره آمریکا را نشان میدهد.
مظفری نیا اضافه کرد: سردار سلیمانی به دعوت نخست وزیر عراق به این کشور سفر کرده بود که ترامپ با نامردی تمام آن هم در دل شب این شهید و فرماندهان مقاومت را ترور کرد که باید پاسخگوی این عمل خود باشد.
در زمان تدفین حرارت پیکر و خون شهید را حس میکردم
وی ادامه داد: زمانی که پیکر برادر شهیدم را در حرم حضرت معصومه (س) میخواستیم خاکسپاری کنیم حرارت پیکر و خون شهید را حس میکردم و با خودم فکر میکردم که این خونهای پاک گریبان عاملانش را خواهد گرفت و امت اسلام خون خواه این عزیزان خواهند بود.
برادر شهید مظفری نیا ادامه داد: دشمنان ما به فرموده امام راحل از احمقها هستند و این اقدام آمریکاییها در ترور سردار سلیمانی هم باعث ایجاد وحدت داخلی و هم افزایش همبستگی بیشتر ملتهای اسلامی شده است.
شهید شهروز مظفری نیا در کارش آنچنان پشتکار داشت که توانست با سختیهای فراوان، مراحل مختلف عرصه نظامی را طی کند و به عنوان سر تیم حفاظت حاج قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس انتخاب شود.
او عاشق کارش بود و از اینکه ساعتی از کنار سردار دلها جدا باشد برایش قابل تحمل نبود و با وجود جسم آسیب دیده اش در معرکههای مختلف، هرگز حاضر نشد حفاظت از حاج قاسم را رها کند و سر انجام همراه این سردار پرافتخار اسلام به دست آمریکاییهای تروریست به شهادت رسید و پیکر مطهرش در صحن امام رضا (ع) حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) که آرزوی آن را در دل داشت آرام گرفت.